رد شدن به محتوای اصلی

سخن بزرگان از سایت تبیان

سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد . اُرد بزرگ

 

تولد چیزی غیر از آغاز مرگ نیست . ادوارد یانک

 

خیر و نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند . فردریش نیچه

 

افرادی هستند که نور چشمی شانس و اقبالند و هر وقت سقوط می کنند مانند گربه روی دو پا بر زمین می نشینند . کولتون


حقیقتی از این سراغ ندارم که انسان می تواند با تلاش زندگی خود را متعالی سازد . تورئو

 

 

و مردم هرگز نمی دانند پیشوا جز ذات عظیم آنها که به سوی آسمان سیر می کند ، شکاری ندارد . جبران خلیل جبران

 

پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد . اُرد بزرگ

 

جاه طلبی شهوتی است که هرگز فرو نمی نشیند ، بلکه با لذتی که از آن فراهم می شود پیوسته مشتعل تر و جنون آمیز تر می شود . اتومی

 

 

اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند . اُرد بزرگ

 

بزرگترین بدبختی آن است که طاقت کشیدن بار بدبختی را نداشته باشیم . باس


پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر

 

 

آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودی با یکدیگر متحد می شوند . بارتول

 

افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص دیوانه سعی می کنند محیط را به رنگ خود در آورند ، به همین جهت تحولات و ترقیات اجتماع به دست دیوانگان بوده است . آندره مورا

 

همواره تنهایی ، توانایی به بار می آورد . اُرد بزرگ

 

پول مانند حس ششم است که بدون آن نمی توان از پنج حس دیگر به طور کامل استفاده کرد . بدون درآمد کافی نصف امکانات زندگی به روی ما مسدود خواهد شد . سامرست مرآم


هیچ نمی تواند چیزی را به شما بیاموزد جز آنچه که در افق دید و خرد شما وجود داشته و شما از آن غافل بوده اید . جبران خلیل جبران


جستجوی حقیقت دیوانگی مطلق است ، چه موقعیکه به حقیقت رسیدید ممکن نیست به کسی بگویید و دشمن شما نشود . برنارد روسن پی یر



http://www.e6973a.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=404874


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

فلاسفه

تقريبا هر چيزي كه وجود دارد در معرض تاويل است؛ زندگي خود چيزي نيست جز ستيزه و جدال ارزش ها و مبارزه براي تاويل انديشه ها و آرمان ها . فردريش نيچه   گيتي همواره در حال زايش است و پويشي آرام در همه گونه هاي آن در حال پيدايش است . ارد بزرگ   من بين ديوانگي و مست فرقي نمي بينم جزاينكه ديوانگي مدت طولانيتري دارد . سه نه ك   زندگي رنج و درد نيست هديه ايي است براي شاد بودن . مادر گيتي جام زهر بر دهان کودک خويش نمي گذارد ، او مي پروراند براي بهروزي و خوشبختي . ارد بزرگ راستی بکارید که تنها از دانه پاک درخت تناور رشد می کند . آرشیت هيچ گاه عشق به همدم را پاينده مپندار و از روزي که دل مي بندي اين نيرو را نيز در خويش بيافرين که اگر تنهايت گذاشت نشکني و اگر شکستي باز هم ناميد نشو  چرا که آرام جان ديگري در راه است . ارد بزرگ   گاه لازم است که انسان ديدگان خود راببندد ، زيرا اغلب خود را به نابينايي زدن نيز نوعي خوشبختي است . نيوتون   نفرت همان خشم و غضب است که روي هم انباشته شده است . سيسرون   برنامه داشتن ويژه گي آدمهاي کارآمد است . ارد بزرگ   کسي که فکر نمي کند ، به ندرت دم فرو مي بندد . نيوتن  

جملات بسیار زیبا از سایت یگانه عزیزیان

جملات بسیار زیبایی از سایت یگانه عزیزیان هميشه بدنبال سرنوشتي بهتر براي خود باش ، و اگر کسب دانش  آرمانت است هر آنچه در اين مسير رنج ببري ارزشش را دارد . ارد بزرگ اين که آدميان از درسهاي تاريخ چيزي فرا نميگيرند مهم تر ين درسي است که تاريخ بايد به ما بياموزد . هاکسلي هيچ کس نمي تواند ما را بهتر از خودمان فريب دهد . گوته جام عمر را جز با مي دلدادگي به خرد و دانش پر مکن . ارد بزرگ آينده ها به نظر بزرگ جلوه ميدهند اما وقتي که گذشتند ميفهميم که چقدر ناچيز بوده اند. مترلينگ ديدي جهان در مشتي شن ، و سپهر در گلي خودرو ، بي نهايت در کف دستهايت گير و جاودانگي را در ساعتي به دست آر. ويليام بليک انسان وقتي تمام عيار، وحدت يافته، آرام، بارور و شادمان مي شود که فرآيند فرديت کامل شود، وقتي که ؛ خودآگاه و ناخودآگاه او بياموزند در صلح و صفا با هم زندگي کنند و مکمل يکديگر باشند. ک.گ.يونگ مرد دلير بهنگام ستيز و نبرد ، همراهانش را نمي شمارد . ارد بزرگ گواه جاودان آزادي انسان است انديشه‌‌ها و گفتار و كردارمان تارهاي پيله‌اي است كه پيرامون خود مي‌‌تنيم . سوامي ويو كاناندا داناي فرزانه بي‌آنكه گام سپارد، مي

ارد دوم و سورنا

داستانهایی از تاریخ ایران می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران(( ارد دوم )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد . پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟ گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود . پیرزن گفت و اکنون به چه چیز ؟ سورنا پاسخ داد به ادامه نگاهبانی از ایران زمین . پیرزن با نگاهی مهربانانه از او پرسید : آیا کسی هست که بخواهی بخاطرش جان دهی ؟ سورنا گفت : برای شاهنشاه ایران حاضرم هر کاری بکنم . پیرزن گفت : آنانی را که شکست دادی برای آیندگان خواهند نوشت کسی که جانت را برایش میدهی تو را کشته است و فرزندان سرزمینت از تو به بزرگی یاد می کنند و از او به بدی ! سورنا پاسخ داد : ما فدایی این آب و خاکیم . مهم اینست که همه قلبمان برای ایران می تپد . من سربازی بیش نیستم و رشادت سرباز را به شجاعت فرمانده سپاه می شناسند و آن من نیستم . پیرزن گفت : وقتی پادشاه نیک ایران زمین از اینجا می گذشت همین سخن را به او گفتم و او گفت پیروزی سپاه در دست سربازان شجاع ایران زمین است نه فرمان من . اشک در دیدگان سورنا گرد آمد . بر اسب نشست . سپاهش به